1 - Foods go bad quickly in hot weather.
غذاها در هوای گرم به سرعت خراب می شوند.
2 - I had a really bad headache yesterday.
دیروز واقعا سردرد بدی داشتم.
3 - My dog got into the trash and made a bad mess.
سگم رفت تو سطل آشغال و اوضاع بدی به پا کرد.
4 - Arguing with people is bad manners.
بحث کردن با مردم رفتار بدی است.
5 - He had a bad reputation for being unreliable.
او به دلیل غیرقابل اعتماد بودن شهرت بدی داشت.
6 - Early retirement is good for a person and bad for the government.
بازنشستگی پیش از موعد برای شخص خوب است و برای دولت بد.
7 - Breaking bad habits can be difficult.
ترک عادت های بد می تواند دشوار باشد.
8 - A bad teacher kills the talent of students.
یه معلم بد استعداد دانش آموزان رو از بین میبره.
9 - I saw some bad news in the magazine.
من یه خبر بد تو مجله دیدم.
10 - Lack of sleep is bad for our health.
کمبود خواب برای سلامتی ما مضر است.
11 - Despite the bad weather, we managed to have a great time.
با وجود شرایط بد آب و هوا، توانستیم لحظات خوبی را سپری کنیم.
12 - She had hurt her leg so badly that she was unable to walk.
پایش به شدت آسیب دیده بود که قادر به راه رفتن نبود.
13 - He drove badly until the destination.
اون تا مقصد بد رانندگی کرد.
14 - I'm sick badly.
من بدجور مریضم.
15 - The flood badly damaged the vegetables.
سیل خسارت شدیدی به سبزیجات وارد کرد.