1 - I lost half of my money in gambling.
من نصف پولمو تو قمار از دست دادم.
2 - By the time I got home, half of the cake had been eaten.
تا رسیدم خونه نصف کیک خورده شده بود.
3 - I donate half of my salary to charity every month.
من هر ماه نیمی از حقوقم رو به امور خیریه اهدا می کنم.
4 - He ate half of his sandwich.
نیمی از ساندویچش را خورد.
5 - She ran half of her daily route.
نیمی از مسیر روزانه اش را دوید.
6 - I have been here for half an hour.
من نیم ساعته که اینجام.
7 - It would happen in the latter half of the year.
در نیمه دوم سال اتفاق خواهد افتاد.
8 - The latter half of the homework was so hard.
نیمه دوم تکالیف خیلی سخت بود.
9 - The team was sacked at half time.
این تیم در نیمه اول اخراج شد.
10 - We can do it in half the time.
ما می تونیم اون کار رو در نیمی از زمان انجام بدیم.